از خدا جوييم توفيق ادب

از خداوند ولي التوفيق درخواستن توفيق رعايت ادب        در همه حالها و بيان كردن وخامت ضررهاي بي ادبي

از   خدا   جوييم   توفيق   ادب
   

بي ادب محروم گشت  از لطف رب
       

بي ادب تنها نه خود را داشت بد
   

بل كه آتش در همه آفاق زد

 

مولانا مانند ديگر عرفا معتقد است كه هر مقامي ادب خاص خود را دارد.مثلا مي گويد نزد اهل تن ، آنچه ملاك است همان ادب ظاهري است زيرا اهل تن آگاه بر نهان نيستند.


پيش اهل تن ادب برظاهر است         كه خدا زايشان نهان را ساتر است


دفتر دوم بيت 3224


اما پيش اهل دل كه آگاه بر اسرار هستند، ادب ظاهري كافي نيست بلكه ادب باطني لازم است.


پيش اهل دل ادب بر باطن است       زآن كه دلشان بر سراير فاطن است


دفتر دوم بيت 3225


مولانا در قصه آدم و شيطان نيز معتقد است چون آدم ادب را رعايت كرد و گناه را به گردن گرفت ، خدا نيز او را بخشيد و بالا برد،ولي شيطان كه بي ادبي كرد و علت گناه خود را خدا معرفي نمود، مورد لعن خداوند واقع شد.


گفت   آدم   كه    ظلمنا   نفسنا        او ز فعل حق  نبد  غافل  چو   ما
در گنه او از ادب  پنهانش  كرد       زآن گنه بر خود زدن او بر بخورد
بعد توبه  گفتش اي آدم نه   من        آفريدم  در  تو آن  جرم  و  محن ؟
نه كه تقدير و قضاي من بد آن؟       چون به وقت عذر كردي آن نهان ؟
گفت  ترسيدم  ادب   نگذاشتم         گفت  من  هم   پاس   آنت   داشتم


دفتر اول ابيات 1496-1492


خواجه حافظ نيز در اين مورد بسيار زيبا سروده است:


گناه گرچه نبود اختيار ما حافظ      تو در طريق ادب باش و گو گناه من است


البته به نظر مولانا موارد خاصي هم وجود دارد كه بي ادبي مذموم شمرده نمي شود،از جمله بي ادبي عاشق در مواجهه با معشوق خويش در حالت فناي عاشق در معشوق كه در آن حالت عدم رعايت ادب حالت هشياري خود عين بجاي آوردن ادب است.


پيش شيري  آهوي  بيهوش شد       هستي اش در هست او روپوش شد
اين قياس ناقصان بر  كار   رب          جوشش عشق است نه از ترك ادب
نبض عاشق بي ادب بر مي جهد       خويش را  در كفه    شه   مي نهد
بي ادب تر نيست كس زو در جهان       با ادب تر نيست كس زو در نهان
هم به نسبت دان وفاق اي    منتجب       اين دو ضد با ادب  با    بي ادب


دفتر سوم ابيات 3680-3676


شايد منظور مولانا از آن شخص بي ادبي كه از لطف رب محروم گشته و نه تنها باعث ملعون شدن خود شده بلكه آتش گناه و گستاخي را در سراسر عالم افروخته است ، همان شيطان باشد كه البته انسانهاي پيرو او هم مشمول همين حكم خواهند بود.
مولانا در ابيات پيشين از رعايت ادب پادشاه در مقابل آن حكيم الهي و همچنين از رعايت ادب عمر نسبت به پيامبر اكرم (ص) سخن گفته بود و حالا مي خواهد بگويد كه به طور كلي رعايت ادب در هر مقامي واجب است.


مائده از آسمان   در   مي رسيد        بي شري و بيع و بي گفت  و  شنيد


در  ميان  قوم  موسي   چند كس        بي ادب ، گفتند :" كو سير و عدس؟"


منقطع شد خوان ونان از آسمان         ماند رنج زرع و بيل  و  داس مان


در اينجا، مولانا به يكي از نمونه هاي بي ادبي بعضي از مردم اشاره مي كند كه باعث رنج و زحمت خود و ديگران شدند.مي گويد: خداوند بي هيچ رنج و زحمت و دادو ستدي بر قوم موسي(ع) از آسمان روزي مي فرستاد، اما چند نفر بي ادب از قوم او بجاي سپاسگزاري از خداوند گفتند : پس كو سير و عدس ؟ خداوند نيز آن مائده آسماني را قطع كرد و آنها مجبور شدند كه تن به زحمت زراعت و شخم زدن و درو كردن بدهند؛ در واقع آنها  با اين  بي ادبي  هم  باعث  زحمت خود و هم باعث رنج و زحمت ديگران شدند.


باز،عيسي چون شفاعت  كرد   حق          خوان فرستاد و غنيمت برطبق


باز،   گستاخان   ادب      بگذاشتند          چون گدايان  زله ها  بر داشتند


لابه كرده عيسي ايشان را كه :"اين         دائم است و كم نگردد از  زمين


بد گماني  كردن  و   حرص آوري             كفر  باشد  پيش  خوان  مهتري "


زآن     گدارويان    ناديده   ز  آز            آن در رحمت بر ايشان شد فراز


يكي ديگر از مواردي كه به خاطر بي ادبي خداوند نعمت خود را از بندگان بي ادبش دريغ كرده است،قصه بعضي از همراهان حضرت عيسي (ع) است كه حضرت شفاعت آنها را نزد خداي كرد و خدا هم براي آنها از آسمان طعام فرستاد،اما آن آدمهاي گستاخ و بي ادب حرص ورزيدند و مثل گداها از باقيمانده غذا بر مي داشتند تا مبادا در آينده دچار گرسنگي شوند. در حالي كه حضرت عيسي(ع) به آنها مي گفت كه اين روزي آسماني دائمي است و لازم نيست اين قدر حرص روزي فردا را بخوريد. اما آن گداهاي پررو كه حرص و آز چشمانشان را كور كرده بود به كار خود ادامه دادند و خداوند نيز در عوض در رحمت را بر آنان بست و ديگر برايشان از آسمان روزي نفرستاد.


ابر    بر نايد    پي    منع  زكات        وز   زنا  افتد   وبا   اندر  جهات


هر چه  بر تو آيد از ظلمات و غم      آن ز بي باكي و گستاخي است  هم


هر كه بي باكي كند در راه دوست       رهزن مردان شد و نامرد  اوست


در احاديث آمده است كه اگر مؤمنان زكات مال خود را ندهند خداوند باران را از آنها دريغ مي كند و همچنين آمده است كه فحشا و زنا سبب شيوع بيماريهاي مرگ آوري همچون وبا مي شود. در اينجا مولانا مي خواهد بگويد كه وقتي خداوند باران فرو مي فرستد و نعمتهاي ما افزايش مي يابند، ادب اين است كه زكات بدهيم و اگر سلامتي جنسي داريم، ادب آن اين است كه در راه مشروع از آن استفاده كنيم نه در راه زنا،و اگر اين آداب را بجا نياوريم خداهم نعمت باران را از ما مي گيرد و بيماريهاي مرگ آور نيز همه جا شايع مي شوند كه در نتيجه اين بي ادبي، بي ادبان باعث رنج و زحمت براي خودشان و ديگران مي شوند.


به طور كلي ، هر مصيبت و غمي كه بر انسان وارد مي شود نتيجه بي باكي و گستاخي خود انسان است. حتي   اگر كسي  به اين عنوان كه مرد حق است دچار گستاخي و بي ادبي در مقابل حضرت حق شود ديگر مرد حق به حساب نمي آيد،بلكه نامردي است كه باعث گمراهي خود و ديگران است.


از ادب پر نور گشته ست اين فلك       وز ادب معصوم و پاك آمد ملك


مولانا مي گويد رعايت ادب تنها مخصوص انسان نيست بلكه اگر مي بينيد اين فلك گردون هم پر نور شده است به خاطر رعايت ادب است و به بركت ادب ،فرشتگان معصوم و پاك شده اند و دائما مطيع امر الهي هستند.

بد  ز گستاخي   كسوف  آفتاب        شد  عزازيلي  ز جرات  رد  باب


همانطور كه رعايت ادب مختص انسان نيست،غير انسان نيز ممكن است دچار بي ادبي شود كه نتيجه آن به خودش بر مي گردد . مثلا وقتي خورشيد دچار بي ادبي مي شود واز مسير عادي خود دور مي افتد دچار سيه رويي و كسوف مي شود (طبق عقيده كيهان شناسي قديم).عزازيل يا همان شيطان هم به خاطر بي ادبي و گستاخي از درگاه حق رانده شد.

تاریخ و زمان انتشار: یک شنبه 21 اسفند 1390
تهیه و تنظیم: شفیق شهید
منبع : دکتر سید مجید سادات کیائی