تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر سلامت روان (بخش دوم)

بهداشت روان
بهداشت (سلامت) روان چيست؟
سلامت روان به نحوة تفکر، احساس و عمل شما مربوط مي شود .
بطور کلي مردمي که از سلامت روان خوبي برخوردار هستند:
•           داراي نگرش مثبت هستند ... آنها آماده بر خورد با مشکلات زندگي هستند.
•           در مورد خود و ديگران احساس خوبي دارند.
•           در محيط کار و فعاليتشان و در روابط شان مسئو ليت پذير هستند.
    وقتي از سلامت روان خوبي برخوردار باشيد، انتظار بهترين چيزها را در زندگي داريد ... وآماده برخورد با هر حادثه‌اي  هستيد.
چرا بايد در مورد سلامت روان بدانيم؟
چون با آموختن ويژگي هاي سلامت رواني، بهتر مي توانيد به آن دست پيدا کنيد.سلامت رواني در بسياري از موارد مانند سلامت جسماني است.
بطور مثال :
- بسياري از مردم گهگاه احساس افسردگي مي کنند همانطور که بسياري از مردم دچار سرماخوردگي مي شوند .
- شما نمي توانيد از همه نا راحتي هاي روحي جلوگيري کنيد، همانطور که از بروز همه بيماريها نيز نمي توانيد جلوگيري کنيد.
 رسيدن به سلامت رواني خوب به هيچ وجه تصادفي نيست . اين امر با صرف زمان و زحمت محقق مي شود!
 اعتماد به نفس کليد سلامت روان است.
اينکه شما چه نظري نسبت به خودتان داريد، شديداً به نحوة تفکر، احساس و عمل شما مربوط مي شود .
•      وقتي اعتماد به نفس بالا باشد احتمالاً :
•      رضايت خاطر از زندگي داريد.
•      روابط سالم و قوي برقرار مي کنيد.
•      هدفهاي زندگي را مشخص مي کنيد و به آنها مي رسيد.
•      براي حل مشکلات به خود اتکا مي کنيد.
•      وقتي اعتماد به  نفس پايين باشد  احتمالاً :
•      احساس مي کنيد زندگي خارج از کنترل شماست .
•      استرسها برايتان طاقت فرساست.
•      در انتظار شکست هستيد و نهايتاً شکست مي خوريد.
•      از مشکلات زندگي فرار مي کنيد.
شما مي توانيد «اعتماد به نفس» خود را بسازيد!
راه صد ساله در يک شب نمي توان پيمود، ولي شما با پشتکار مي توانيد به نتيجه برسيد.
- تمايل به پيشرفت داشته باشيد.
- با خودتان صادق باشيد.
اعتماد به نفس سالم هميشه با يک تصوير صحيح از خود شروع مي شود.
هر کسي نقاط ضعف و قوتي دارد. براي پيدا کردن اين نقاط قدري وقت بگذاريد و سپس کار کردن با آنها را بياموزيد.
- اهداف خود را معين کنيد.
 خود را با ديگران مقايسه نکنيد،  به جاي آن استانداردهاي خود را براي موفقيت تنظيم کرده و براي رسيدن به آنها کوشش کنيد.
- نهايت تلاش خود را انجام دهيد.
 استرس يکي  از واقعيتهاي زندگي است ولي برخورد مناسب با آن به شما کمک مي کند سالم بمانيد.
ميزاني از استرس طبيعي است، اما استرس بيش از حد مي تواند زيانبار باشد در صورتيکه استرس بهر دليلي طولاني شود مي تواند موجب فرسايش بدن شود که نتايج آن عبارتند از
•      زيانهاي جسمي از قبيل : مشکلات قلبي، سردردها.
•      زيانهاي رواني از قبيل افسردگي و اضطراب .
چگونگي کنار آمدن با استرس را بياموزيد.
•    موقعيت هاي پر استرس را محدود کنيد.
•    وقت خود را تنظيم کنيد.
•    با ديگران صحبت کنيد.
•    تکنيکهاي آرامسازي (Relaxation) را بياموزيد.
تنفس هاي عميق، تمرکز، آرامش ماهيچه ها تنها برخي از راههاي خلاصي از استرس هستند.
عقل سالم در بدن سالم است.
هر دوي اينها دريک سيستم پيچيده با هم کار مي کنند. براي حفظ اين تعادل وارد عمل شويد.
- از استعمال الکل و مواد مخدر خودداري کنيد.
- سيگار را ترک يا کم کنيد.
- بطور منظم ورزش کنيد.
- از مواد غذايي مناسب استفاده کنيد.
- به اندازه کافي استراحت کنيد.
- وزن خود را کنترل کنيد.
وقتي که مشکلات بروز مي کنند:
در اين حالت حتي افرادي که از سلامت روان خوبي برخوردارند، ممکن است احساس ناراحتي کنند.
همه گاهي احساس خستگي و کسالت مي کنند، ولي نياز به رنج کشيدن نيست.
در صورت بروز علائم زير نياز به کمک داريد :
•    علائم شديد يا طولاني مدت
•    روي روابط، شغل، مطالعه و يا سلامت جسمي شما تأثير بگذارند.
درمان وجود دارد:
بسته به نوع مشکل شما مي توانيد از يکي از کمکهاي زير بهره بگيريد :
•    مشاوره از افراد حرفه اي در اين زمينه بصورت گروهي، خانوادگي يا فردي
•    گروههاي خودياري که در گروهها که مشکلات مشابه داشته اند فرد را مورد حمايت قرار مي دهند.
•    داروها... که ممکن است براي کاهش برخي علائم تجويز شوند.
بنابراين هيچ گاه اجازه ندهيد بين شما و سلامت روحي تان يک مشکل قابل درمان، فاصله بيندازد.
پس :
کسب سلامت روان به زحمتش مي ارزد!
•        بسازيد :اعتماد به نفس را.
•         بياموزيد :چگونگي مقابله موثر با استرس را.
•        مراقبت کنيد :از سلامت روحي و جسمي خود.
•        کمک بخواهيد :اگر هرگونه مشکل جدي يا طولاني مدتي داريد.
از يک عمر سلامتي و خوشحالي لذت ببريد.

تاثير آموزش مهارتهاي زندگي بر سلامت روان
موفقيت از ديدگاه روانشناسي
در نظر گرفتن ذوق و استعداد:
دستگاه آفرينش همه را يك جور نيافريده است بلكه براي اينكه چرخهاي اجتماع بچرخد افراد را با ذو ق و استعدادهاي متفاوتي آفريده است پاره اي از شكستهاي جوانان معلول انحراف از اين اصل مهم است. آنها اين اصل مهم را فراموش كرده اند كه 1در هر سري شوري است، خوشبخت كسي است كه ذوقش را در يابد .2
 
حال براي مثال خاطره يك نقاش را بيان ميكنم. او در دبيرستان شاگرد تنبلي بود نه درس ميخواند ونه به همكلاسانش اجازه درس خواندن ميداد. روزي روانشناس مدرسه با او شروع به صحبت كرد واورا نصيحت كرد و از عواقب كارش ترسانيد.  گفت كه مشكلات زندگي فراوان است و سايه پدر او هميشه بالا ي سرش نيست. وقتي دبيرداشت با او حرف ميزد ناگهان  ديد كه دانش آموز در حالي كه به سخنان او گوش ميدهد با قطعه زغالي كه از روي زمين  برداشته بود عكس پرنده اي را كشيد كه روي شاخه هاي پر برگ نشسته است. دبير هوشمند فهميد كه اين دانش آموز براي نقاشي آفريده شده  و تصميم گرفت با پدرش ماجرا را در ميان بگذارد . گذشت زمان حرف دبير را اثبات كرد. چيزي نگذشت كه وي نقاش هنر مند و چيره دستي شد .
 
افرادي كه ذوق واستعداد خويش را نميشناسند دو نوع ضرر به جامعه ميزنند . كاري كه شايسته آن هستند انجام نميدهند و ديگر آنكه كاري كه عهده گرفته اند به خوبي انجام نميدهند واز عهده آن بر نمي ايند .
 
دانشمندان زيادي و همچنين مخترعان زيادي بودند كه ازهمان كودكي استعداد خود را فهميدند وبا تلاش به موفقيت دست يافتند به عنوان مثال تولستوي در دوران بچگي علاقه زيادي به مطالعه پيدا كرد و كتابهاي فلسفي را زياد ميخواند وسعي ميكرد مسائل مهم زندگي را مطرح كند وتا پايان عمر اين مسائل در قلمرو فكر اوبود .خلاصه اينكه وقتي انسان خود و استعداد درون يعني شايستگي اش را شناخت و كار را مطابق با آن انجام داد چون استعداد آن را دارد در هدف خود كامياب ميگردد. چه بسا استعداد هاي نهفته اي است كه در شرايط خاص بروز ميكند وروان شناسي زبردستي لازم است كه اين استعداد ها را شناسايي وبه بروز و ظهور آن كمك كند .
 
 
نقش تلاش وكوشش در موفقيت:
يكي ديگر از علل به موفقيت نرسيدن برخي از جوانان اين است كه روح فعاليت در آنها كشته شده است و دليل اين سخن، هجوم جوانان به سوي ادارات و اشغال ميزهاي مؤسسات دولتي است ونشانگر آن عدم عشق به كارهاي سنگين است. با تحقيق درزندگي مردان موفق نشان ميدهد كه همگي اين مردان مردكاروتلاش بوده اند3 به عنوان مثال الكساندر هاميلتن نابغه عصر خود ميگويد :مردم به من ميگويند تو نابغه هستي من از نبوغ خودم خبر ندارم فقط ميدانم شخص زحمتكشي هستم.4
 
در زندگي نامه بيشتر دانشمندان ميخوانيم كه ايشان در زندگي خواب و استراحت كافي نداشته اند حتي خوراك كاملي نميخوردند و شب وروز در آزمايشگاه و محل كار خود به سر ميبردند و علت آن :
كشف استعداد.
تلاش در راه اين استعداد.  
شايد ميتوان گفت اين افراد از نظر حافظه نابغه نبودند و حتي مغز آنها بايك فرد عادي يكي بوده است ولي در سايه سعي و تلاش به آنجا رسيده اند كه مردم تا ابد مديون زحمات بي دريغ ايشان هستند .
 
در مقابل گفته هاي بالا در مجله موفقيت شماره 69ص23يك شاعر خارجي در باره گذاشتن چيزي از خود ميگويد :يك نقاشي احمقانه بكش يك شعر لي لي  لولو بگو يك آواز لالالي لي بخوان  توي آشپز خانه ديرام دارام برقص چيز جديدي به جا بگذار كه قبلا در دنيا نبو ده است .
 
وقتي اين شعر را با آميزه هاي ديني خود ميسنجيم به روشني به يك پوچ گرايي ميرسيم و به غني بودن دين خود و مذهب خود پي ميبريم كه براي هر ساعت و براي هر روز ما انسانها برنامه ريزي كرده است و هرگز كاري لغو و بيهوده را جزء برنامه كاري قرار نداده است و در سايه برنامه ريزي صحيح وبا تلاش و كوشش است كه انسان ميتواند به درجات عالي برسد. در اين جا لازم ميبينم كه مثال جالبي را كه براي خودم نيز مؤثر بوده است بياورم :
پدري كه به پسرش درس تلاش و كوشش ميداد به او گفت :پسرم به اين مورچه نحيف نگاه كن من ساعتها او را زير نظر داشتم اين موجود خستگي ناپذير بارها و بارها با اين توشه بزرگ از اين ديوار بزرگ بالا رفت و پايين افتاد اما از تلاش باز نايستاد . پسر جلو رفت و با انگشتش مورچه را له كرد و پيروزمندانه گفت :فايده اين همه تلاش و كوشش چيست ؟پدر با تأسف نگريست و گفت :بيهودگي اين نيست كه ممكن است لحظه اي ديگر با سر انگشتي له شوي بيهودگي آن است كه براي لحظه اي ديگر چه اتفاقي خواهد افتاد و دست از تلاش برداري .5

برای مشاهده ادامه مطلب کلیک کنید

تاریخ و زمان انتشار: دو شنبه 1 آبان 1391
تهیه و تنظیم: عبدالله خدمتگزار
منبع : نویسنده