از سر کار که به منزل می آمدم، معمولا علی توی کوچه با هم سن و سال هایش مشغول بازی بود. چشمش که به من می افتاد، بازی را رها می کرد و می دوید به طرف من. خیلی مودب سلام می داد و می رفت به طرف منزل تا آمدن من را اطلاع دهد..
بدانيد رضاي خداوند در نيكي و اطاعت از پدر و مادر است..
احترام شهید شهریاری به پدر و مادر تا حدی بود که ایشان به بهانههای مختلف بر دستان پدر و مادر بوسه میزدند..
یک روز گرم تابستان، با مهدی و چند تا از بچه های محل سه تا تیم شده بودیم و فوتبال بازی می کردیم..
عزيزانم از شما مي خواهم: با پدر و مادر مهربان باشيد ..