مقدمه :
در فصل يك تعدادي از مشكلات مربوط به جامعهي پيچيدهي امروز را توضيح دادم، مشلكاتي كه كودكان در سالهاي اصلي رشد و نمو خود بايد با آنها دست به گريبان شوند. بديهي است كه مشاوران تمام راهحلها را براي اين مسائل نميدانند اگرچه به نظر ميرسد مطالب زيادي چاپ ميشود و كمابيش توسط مشاوران اعمال ميگردد. در اين فصل روشهاي پيشنهادي نويسنده براي كار با اين كودكان داراي احتياجات و مشكلات مخصوص مطرح ميشود. پيشنهادات شامل مراقبت، چگونگي محيط مشاور، و مهيا نمودن بستري آماده براي احتياجات كودك است. خواننده ممكن است بخواهد به ضمائم A وB براي طرق مخصوص حل مشكلات رفتاري كه ممكن است وابسته به اين مسائل اجتماعي باشند مراجعه نمايد.
اين مسائل شامل: بدرفتاري با كودكان، طلاق، تشكل خانواده پس از طلاق، زندگي با يكي از والكدين، مردم و فوت اعضا خانواده، الكلي، كودكان نانآور خانوداه، افراد اوباش و خشونت است.
بدرفتاري با كودكان
كنگرهي بدرفتاري با كودكان را چنين معرفي مينمايد: صدمات فيزيكي يا فكري، تجاوز جنسي، بيمبالاتي و غفلت در رفتار، بدرفتاري با كودكان زير سن 18 سال توسط شخصي كه وظيفهي آسايش و فراهم آوردن رفاه كودك را در مواقع تهديد و زيان آسايش و رفاه و سلامت كودك دارد، (گروه تحقيقات و سلامت و رفاه اجتماعي ايالات متحدهي آمريكا 1975). كميتهي ملي مشاوران مدرسه در آمريكا مقالهاي در مورد بيان مطلب بدرفتاريكودكان در سال 1988 منتشر كرد كه آن را اين طور تعريف ميكند:
زدن ضربات و تحميل چيزي اگر تصادفي نباشد بر روي بدن كودك، خسارات رواني مداوم و انكار احتياجات رواني و فكري او (262)
مثالهاي ذكر شده در اين بدرفتاري با كودك شامل: كبودي وسيع، سوختگي، پارگي، تاول يا فشار و استثمار او است، صدماتيكه نميشود توضيح داد مانند: تجاوز جنسي، آزار و اذيت، استثمار، خسارات فكري و روحي مثل دست زدن به او و دعوا در خانه والدين داري مشكلات رواني و رفتاري ظالمانه است.
انجمن ASCA غفلت و بيتوجهي به كودك را چنين معرفي ميكند: فراهم نكردن غذاي لازم، مراقبت، لباس، پناهنگاه و خانه، سرپرستي در امور، مراقبت پزشكي براي كودك. ص 262 و اين رفتار را به عنوان سرپرستي نكردن و بيتوجهي در امور پزشكي، غيبت غيرقانوني يا غيرعادي از مدرسه، كار بيش از حد، استثمار كودك، سوءتغذيه يا ترك او توضيح ميدهد. (ASCA 1988)
علاوه بر اين بدرفتاري عبارت است از: رفتار بد رواني، فيزيكي و يا جنسي با كودك. Bachman , Moeller و Moeller در سال 1993 نوشتند كه: كشف بدرفتاري رواني بسيار مشكل است اگرچه خلاصهي مطالب آنها 6 دسته بدرفتاري رواني را معرفي مينمايد:
1- بدنام كردن و خار كردم كودك در رابطه با تواناييهاي او ظرفيتهاي او و خواستههاي او اظهار نظرهاي فكري او.
2- كنار گذاشتن و جدا كردن او از جامعه
3- تهديد
4- توقع زياد بدون در نظر گفتن سن او
5- اعمال روشهاي سخت؛يرانه شديد و تعرضآميز كه از استفادهي زياد مواد مخدر و الكل حاصل ميشود.
6- فراهم نكردن مراتب لازم براي كودكاني كه از نظر فكري به طور جدي معلول هستند.
Jonison در سال 1990 بدرفتاري فيزيكي را استفاده از وسايل بر روي بدن كودك و ضرر و زيان بافتهاي آن كه از سرخي يك سيلي شورع ميشود و زخم ناشي از حرارت، اشياء تيز، مواد شيميايي، يا داروها و موادمخدر ميداند. مركز بينالمللي سوءرفتار با كودكان و غفلت از آنها در ايالات متحده تمجاوز و بدرفتاري جنسي را چنين ارزيابي مينمايد: كاري كه روي يك كودك صورت ميگيرد توسط يك شخص بزرگتر براي تحريك جنسي كودك و برانگيختن ميل جنسي او از طرف تجاوز كننده (در سال 1993 توسط Moeller, Bachmam)
به علت تعاريف مختلف از بدرفتاري با كودكان در جوامع و كشورهاي مختلف و از آن جايي خيلي از وقايع مربوط به بدرفتاري با كودكان گزارش نشده است يا بد گزارش شده است، شيوع بدرفتاري با كودكان را نميتوان راحت رد يك جا ارزيابي نمود.
به علاوه همان طور كه اظهارنامه سلامت رواني هاروارد اشراه ميكند (جولاي 1993ص1) همهي خانوادهها يك نوع نظم و روش يكسان و قوانين يكسان در مورد كودكان و برهنگي آنها و لمس كردن و بوسيدن، ندارند.
دو گزارش دولتي از آپارتمان بهداشت و خدمات انساني ايالات متحده (1996 و 1997) آمار بينالمللي بدرفتاري با كودكان و غفلت از آنها را براي سال 1995 تهيه نموده است. آنها ارزيابي نمودهاند كه حدود 2 ميليون گزارش بدرفتاري با كودكان از حدود 3 ميليون كودك ديده شده است. علاوه بر اين بيش از نصف اين گزارشهاي بدرفتاري احتمالي از سوي افراد با مدارك علمي بالا مثل استادان، پزشكان، متخصصان بهداشت رواني، كاركنان مراكز خدماتي اجتماعي و مراقبت از كودكان انجام گرفته است. در بين قربانيان تأييد شدهي بدرفتاري غفلت، بيش از 50% هفت ساله يا كوچكتر بودهاند و 26% آنها هشت تا دوازده ساله و حدود 21% آنها سيزده تا هجده سال داشتهاند. تعداد قربانيان بدرفتاري دخترك كمي بيش از پسران است.
بدرفتاري با كودكان در تمام طبقات اجتماعي، اقتصادي و تحصيلي افراد جامعه ديده ميشود. در بيشتر مواقع تجاوزكننده يا فرد بدرفتار يكي از افراد فاميل و يا دوستان است كه مرد ميباشد. فرد متجاوز از رشوه، تهديد گناه يا اجبار استفاده مينمايد تا از سري بودن و نهفته نگه داشتن موضوع اطمينان حاصل كند. براي حمايت فاميل و قوم و خويش يا دوست ممكن است اين بدرفتاري انكار گردد يا مخفي نگه داشته شود و اين كار از راهنماي گوناگون صورت ميگيرد، موضوع گزارش نميشود و يا ضبط نميگردد و كودك و خانوادهي او با اين مورد روبهرو نميشوند و كمكي يا معالجهاي دريافت نميكنند.
چندين تئوري براي توضيح عوامل دستاندركار بدرفتاري با كودكان مطرح است. خانوادهها معمولاً انعطافناپذير و مستبد هستند و از هم دورند و از دنياي خارج هم ايزوله و جدا شدهاند. شايد در آنها تجربهي مشكلات طلاق، ازدواج ، مشكلات و ارتباط بين والدين و كودكان وجود داشته باشد ولي آنها مهارت و استعداد لازم براي مقابلهي با آنها را نداشته باشند.
فقر،بيكاري، والديني كه قرباني بدرفتاري يكديگر هستند، تغييرات تنشزا مثل جدايي و طلاق و تغيير مكان به محلي ديگري براي زندگي اغلب با بدرفتاري توأم ميشوند. فاكتورهاي اجتماعي مثل پذيرش كشمكش خانوادگي و تنبيه بدني هم چنين ميتواند با شيوع بدرفتاري با كودكان همراه گردد. كودكي كه مورد بدرفتاري قرار گرفته است اغلب به موارد منفي فكر ميكند و ممكن است منزوي شود، ديگران او را نپذيرند، مورد غفلت قرار گيرد و تهديد شود.
بدرفتاري رواني
اثر مخرب بدرفتاري رواني در زندگي كودكان به خوبي در تحقيقات و آزمايشات به عمل آمده درج گرديدهاند. توهين به شخصيت و ارزش شخص، تهديد وارعاب، تنبيه توسط والدين، معلمان و ديگر بزرگترها و قلدري و تهديد توسط بزرگترها و ديرگ بچهها همه ممكن است با اين مشكلات همراه باشند. ندارك مشهود دال بر اين است كه نتايج بدرفتاري رواني در مشكلات جدي فكري، بينظميهاي رفتاري و ناهنماهنگي آن و يا هر دو رخ مينماياند. تكنيكهاي مشاورهاي مثل مشاورههاي ازدواج و طلاق، معالجات فاميلي، مداخلهي والدين و فرزندان آنها، روشهاي مخصوص كار با خانوادههايي كه از لحاظ اجتماعي جدا شدهاند و كنار گذاشته شدهاند و آموزش علمي براي كمك استادانه و عملي به افراد تحت بدرفتاري رواني پيشنهاد شدهاند.
از آن جايي كه كودكان مورد بدرفتاري قرار گرفته اغلب مشكلات رواني و رفتاري و فكري دارند و باعث ميشود آنها در كلاس درگيري ايجاد كنند در منابع علمي پيشنهاد شده است كه روشهاي روانشناسي بدرفتاري كودكان در مدارس دائمي شوند. معلمان ممكن است در صحبتهاي خود دائماً نامهاي بد، تهديد و تنبيه به كار برند و دورهي تحصيل طوري سازماندهي شود كه به پيشرفتهاي درسي بيش از حد تأكيد گردد در حالي كه از پيشرفت اجتماعي افراد غفلت گردد و از طرف ديگر قلدرهاي مدرسه يك فاكتور مهم هستند در گرايشها بچهها به اين كه از لحاظ رواين مورد تجاوز و تخطي قرار گيرند. مشاوران بايد هميشه از امكان وجود بدرفتاري آگاه باشد البته وقتي كه با كودكي مواجهاند كه از مشكلات رفتاري و فكري رنج ميبرد.
بدرفتاري بدني
كتاب سلامت رواني هاروارد (بدرفتاري با كودكان بخش 1 و 2 سال 1993) نتيجه گرفته است كه بدرفتاري فيزيكي دراز مدت كاملاً شناخته نشده است. اثر بدرفتاري و ديگر تأثيرات آن در محيط و فاميل مشكل شناخته ميشود. اگرچه ارزيابي شده است كه حداقل 25% كودكان قرباني بدرفتاري فيزيكي، مشكلات رواني جدي دارند شامل نگرانيهاي مزمن، افسردگي، و گاهي عيوب دستگاه عصبي و مغز. Gaudin , Kurts و ... در سال 1993 گزارش دادهاند كه كودكان قرباني بدرفتاري فيزيكي در تحقيق آنها، بسياري از مشكلات جدي در مدرسه را تجربه ميكنند مثل افتادن از دروس، حامگلي در زمان زير هجده سال، مورد سوءاستفاده قرار گرفتن، نمرههاي پايين در دروس در امتحانات استاندارد رياضي و زبان و تجديد دوره در يك سال يا همهي سالها 0رفوزه شدن) آنها اشتياق به تحصيل كمتري دارند و مشكلات رفتاري زيادتري دارند البته در مقايسه با ديگر بچههاي كلاس شكست در تحصيلات دانشگاهي آشكارترين فاكتور بين كودكان طبقهبندي شده در اين مورد غفلت است، اگرچه اين گروه تجربهي مشكلات شديد رفتاري را ندارند و در كلاس مشكلات سازگاري با محيط به صورت شديد شبيه بچههاي مورد بدرفتاري فيزيكي قرار گرفته نيست.
برای مشاهده ادامه مطلب کلیک کنید