ايمان داشتن به هدف خود:
در پرتو ايمان به هدف، انساني كه كاميابي و رسيدن به هدف را در سر ميپروراند سختيها و مشكلات را آسان مي شمارد. گاهي روي عشق داشتن به هدف جان و مال خويش را مي بازد و با چهر ه گشاده به استقبال مرگ ميرود و در راه هدف جان مي سپارد اين همان عشق و علاقه است كه انسان را به سوي كرات آسماني ميكشاند، مرگ انتظارش را ميكشد براي اينكه طلسم آسمانها را بشكند .
ولي وقتي ايمان به هدف نباشد براي تقويت اراده سربازان امريكايي لازم است هر ماه دسته اي از هنر پيشه ها و رقاصان با مخارج زياد به راه بيفتد و به زندگي تيره آنها با رقص و مجالس دانسينگ رونق و روشني ببخشند ولي در مقابل سربازان ويتنامي براي هدف مشخص ميجنگيدند و هدف آنها آزا د زيستن است .
ايمان به هدف آثار فراواني دارد از آن جمله جانبازي و فداكاري در راه هدف است و در قرآن نيز تصريحات زيادي نسبت به اين موضوع شده است .
متمر كز ساختن فكر:
تمركز فكر يكي از راههاي كاميابي است .متمركز ساختن فكر در يك نقطه باعث ميشود كه فشار فكر به يك نقطه توجه پيدا كند و هر گونه مانع سرسخت از جلوي پاي انسان برداشته ميشود .نقش تمركز فكر در كار مانند نقش اهرم در فيزيك است. كار اهرم آن است كه نيروها را در يك نقطه متمركز كند وبا يك فشار متناسب جسم سنگين را جابه جا كند . دو دلي و جابه جا كردن نهال و اصول فكر موجب پريشاني ميشود. همه كاره بودن علاوه بر ضررهاي فردي، لطمه اجتماعي شديدي دارد ،چه بسا اقتصاد و فرهنگ يك كشور را فلج ميسازد، هرج و مرج و بيماري بوجود ميآورد كه اصلاح آن به سختي صورت ميگيرد .
(رمز پيروزي مردان بزرگ )از نيوتن پرسيدند چطور موفق به اكتشافات زياد شدي وي گفت: با تأمل مستمر در آنها .او در باره يك موضوع آنقدر فكر و تأمل ميكرد تا مانند روز روشن ميشد.
از دير باز بشر در اين انديشه بوده است تا با ترفندهاي خاصي مانع از تشتت و پراكندگي فكر خود شود وضمن بكارگيري فنون و روشهايي خاص ،گونه اي تمرينها و ورزشهاي فكري ساده و پيچيده رادر اين زمينه ابداع كرده است كه يكي از رايجترين آنها يوگا ميباشد. يوگا مارا بر آن ميدارد تا به سلامتي جسم وجان خود بيانديشيم و از قدرت تمركز حواس و نيروي اراده و دقت برخوردار شويم و در موارد عاليتر به جذبه هاي معنوي دست يابيم. راه ديگري كه براي تمركز فكر در اين كتاب پيشنهاد شده است تلقين به نفس است زيرا اين روش ميتواند افكار سياه و منفي را از ذهن بيرون كند وذهن را فقط متمركز در امور مثبت سازد.6
وحالا يك مثال ملموس درباره تلقين به نفس: لئوناردو داوينچي در دوازده سالگي با خود اين گونه پيمان بست و تلقين نمود :روزي من يكي از بزرگترين هنرمندان تاريخ جهان خواهم شد و با پادشاهان زندگي خواهم كرد و همنشين شاهزادگان خواهم بود.7
درباره تمركز فكر و راههاي رسيدن به آن كتابهاي فراواني و جود دارد و اسلام نيز به آن توصيه فرموده مانند اينكه ميگويد در نماز چيزهايي كه مانند عكس باعث بي تمركز بودن شماست حذف كنيد .
نظم و انضباط داشتن:
نظم و انضباط نه تنهايكي از رازهاي موفقيت مردان بزرگ است بلكه كاخ بلند آفرينش روي آن استوار ميباشد .اگر منظومه شمسي برقرار است و سيارات دور آن ميچرخند و كوچكترين خللي در آن رخ نميدهد براي اين است كه آفرينش آن را نظم و محاسبه تشكيل داده است. نخستين توصيه حضرت علي عليه السلام بعد از پرهيز از نافرماني خدا اين بود :
اوصيكم بتقوي الله و نظم امركم
شما را به پرهيز از نافرماني خدا و نظم و انضباط در زندگي تو صيه مينمايم.
يكي از نشانه هاي نظم اين است كه اوقات شبانه روز را بر اساس نياز منديهاي خود تقسيم كنيم واز بي نظمي كه بر باد دهنده هرگونه استعداداست بپرهيزيم .
شروع كردن كار ازجاهاي كوچك:
مقصود از شروع كردن كار از جاي كوچك در جازدن درهمان نقطه نيست و اينكه ما باهمت كم وكوچك وارد كارشويم بلكه مقصود اين است كه با نقشه بزرگ و همت عالي وارد شويم ولي همه نقشه را يك جا عملي نكنيم بلكه كم كم و خرده خرده به آن جامه عمل بپوشانيم .حال سؤال اين است كه چرا بايد با نقشه بزرگ وارد كار شويم براي اين كه كسانيكه فكر بزرگ دارند نميتوانند همت خودرا در دايره كوچكي محصور كنند. حتي از نظر رواني نيز اين چنين است يعني تا انسان خود را براي هدف بزرگ آماده نسازد گاهي به نيمي از هدف هم نميرسند چه رسد به همه آن. لذا بايد تلاش كنيم كه در دل خود همتهاي عالي را به وجود آوريم .
همت بلند دار كه مردان روزگار از همت بلند به جايي رسيده اند
حال چرا بايد از جاي كوچك آغاز كرد ؟ براي اينكه از همان ابتداي كار سود و زيان آن معلوم نيست و به طول زمان نياز دارد كه موانع موجود را از سر راه برداشت چه بسا ممكن است راهي راكه انتخاب كرده ايم بيراهه باشد و اشتباهات فراواني در نقشه برداري داشته باشيم در اين صورت اگر كار را به صورت بزرگ آغاز كنيم بازگشت از بيراهه به راه بسيار مشكل خواهد بود .مثال براي اين مطلب همانا پيامبر گرامي اسلام است كه از ابتدا از برنامه هاي كوچك شروع كرد و آن فقط يك شهادتين بود كه از مردم مي خواست. بعد از آن كم كم و در آخر كار تمام زندگي مردم را براي آنها برنامه ريزي كرد و حتي براي كوچكترين كارها ي آنها برنامه داشت .
شورومشورت داشتن:
از اصطكاك دو سيم مثبت ومنفي برق مي جهد، تقابل و برخورد دو انديشه نيز فروغ مي بخشد. اين گاهي پيش پاي انسان را روشن ميسازد و احيانا افق وسيعي را منور ميسازد. البته معناي مشورت اين نيست كه خود وافكار خودرا در اختيار ديگران قرار دهيم زيرا نتيجه آن همان تقليد وپيروي كور كورانه است كه يك نوع خودكشي است بلكه مقصود اين است كه اول درباره مشكل فكر وتدبر كند وبعد راهنمايي ديگران را جويا شود وبا تلفيقي ازاين دو مشكلش را حل كند. مانند پيامبر گرامي اسلام كه در جنگ خندق با اصحاب خود مشورت فرمودند و هنگامي كه دشمن مانند مورو ملخ به قصد تسخير مدينه به جنگ با آنها آمده بودند با پيشنهاد سلمان فارسي خندقي در اطراف شهر ايجادكردند و بااين كار در جنگ پيروز شدند .مشاوره يكي از تعاليم عالي اسلام است خداي بزرگ به پيامبر خود دستور ميدهد كه اي محمد (صلي الله عليه واله):
شاورهم في الامر
در امور اجتماعي و سياسي با ياران و دوستان خو د مشاوره بنما (ال عمران آيه 159)
عبرت گرفتن از تاريخ:
يكي از خوشبختيهاي ما در اين زمان اين است كه اولين نفراتي نيستيم كه براين كره خاكي قدم ميگذاريم بلكه پيش از ما ميلياردها انسان زندگي ميكرده اند كه تاريخ شاهد اعمال زشت و زيباي آنها بوده است و نتيجه اين اعمال را به وديعه در اختيار ما گذاسته است تا ما از آنها عبرت بگيريم.
پاپها و كشيشان در قرون وسطي با به وجود آوردن (شركت اعضاي علم) در ميان دسته خاص ،ديگران را از خواندن كتاب منع ميكردند تا از جهالت مردم بيشتر استفاده كنند و بهتر بتوانند بر آنها حكومت كنند. در سوره روم آيه 9 خداوند به مردم دستور ميدهد كه زندگي اقوام گذشته را بخوانند و از زندگي آنها عبرت بگيرند حضرت علي عليه السلام نيز درا ين باره ميفرمايند: فرزندم اگر چه من با ملل گذشته همزمان نبوده ام اما تاريخ آنهارا با دقت خوانده ام وبه پستيها و بلنديهاي روز گار و قوانين ملل واقف شده ام من آنچنان تاريخ آنها را خوانده و بر آنها مسلطم تو گويي باآنها زندگي كرده ام ودر حوادث زندگي باآنها همقدم بوده ام .خلاصه اينكه انسان با مطالعه كتب عبرت آموز ميتواند زندگي حال و آينده اش را بسازد.
استفاده كردن از فرصت:
فرصتهاي زيادي براي افراد پيش مي آيد اما بعضي از افراد چون عادت دارند كار امروز را به فردا بيندازند اين كليدهاي طلايي راكه راز كاميابي و موفقيت آنهاست ازدست ميدهند در صورتيكه نه تنها كار امروز را نبايد به فردا انداخت بلكه كار فردا را هم نيز بايد امروز انجام داد .از ابومسلم خراساني پرسيدند راز كاميابي شما چه بوده است گفت: هر گز كار امروز را به فردا نيفكندم.
چه بسا نيرويي كه براي تاخير انداختن كار مصرف ميشود براي انجام خود آن كار كافي باشد.8
عده اي كارشان اين است كه برگذشته افسوس بخورند وبا خود بگويند اگر آن باغ را خريده بودم سود كلاني نصيبم ميشد يااگر ادامه تحصيل داده بودم و به دانشگاه رفته بودم اكنون يك شخصيت به نام بودم وبااين كار تمام وقت خودرا در افسوس خوردن وبر قبر ديروز گريه كردن تلف ميكنند. در حالي كه اگر امروز تكاني بخورند و تصميمي جدي بر استفاده از وقتهايشان بگيرند به موفقيت خواهند رسيد. گروهي ديگر بر عكس گروه بالا هستند يعني هميشه مضطرب هستند كه مبادا رفوزه شوم يا مبادا در اين كار موفق نشوم واين افكار واضطراب آنها را از مطالعه وكار باز ميدارد وفرصت رااز دست مي دهند.
دراين باره چه زيبا سروده است سراينده تازي زبان :
ما فات مضي وما سياتيك فاين قم فاغتنم الفرصه بين العدمين
يعني آنچه را از دست دادي گذشته است و آينده هنوز نرسيده است هم اكنون برخيز واين لحظه را كه از هر دو طرف بر نيستي ميرسد غنيمت بشمار وكار را انجام ده .
نگاهي ديگر به ازدست ندادن فرصتها: براي اينكه قدر فرصتها ي خود را بداني به آنهايي فكر كن كه هيچ گاه فرصت آخرين نگاه وخداحافظي رانيافتند به آنهايي فكر كن كه در حال خروج از خانه گفتند روز خوبي داشته باشي و هرگز روزشان شب نشد.9
بهترين فرصت براي كار كردن درس خواندن وثروت اندوختن دوره جواني است وهر چه ازاين دور ه بگذرد قدرتهاي مادي و معنوي او رو به كاهش ميرود.
حضرت علي عليه السلام ميفرمايد: انسان هنگامي پي به با ارزش بودن جواني و تندرستي ميبرد كه آنها را از دست داده باشد .
از سفارشات پيامبر اكرم صلي الله عليه واله به يكي از شاگردانش به نام ابوذر اين است كه پيش از آنكه زمان پيري تو فرارسد ارزش جواني را بدان .
كساني كه پي به با ارزش بودن وقت و عمر خود برده اند اوقات خود را بيهوده تلف نميكنند به عنوان مثال گروهي از دانشمندان برخي از آثار و نوشته هاي خود را در مواقعي نوشته اند كه اغلب مردم آنرا به اتلاف ميگذرانند مانند دكتر ماري كوري كه يكي از آثار خود را در ضمن رفتن از خانه بيماري به خانه بيمار ديگر نوشته است يا مثلا دكتر بورني زبان فرانسوي و ايتاليايي ر ادر طي رفتن به اداره و بازگشت از آن ياد گرفت يا فقيه علم وادب مرحوم مدرس خياباني يكي از آثار گرانبها ي خود راكه در پيرامون مترادفات زبان فارسي ميباشد موقع صرف صبحانه نوشته است .
البته اعصاب خسته احتياج به تفريح و سرگرمي دارند و هرگز نبايد آنرا به حساب اتلاف وقت نهاد زيرا اين قبيل تفريحات انسان را از افسردگي نجات ميبخشد ولي با اين همه ديدن هر نوع فيلم و خواند ن همه نوع كتاب صحيح نيست چون همه آنها آموزنده نيستند وضررها ي سهمگيني به انسان وارد ميكنند.
برای مشاهده ادامه مطلب کلیک کنید