بسم الله الرحمن الرحيم

 

 

سلام
شهيد و جايگاه آن بس عظيم است و ستاره درخشان پرنور مردان الهي كه جانفشاني كردند و زندگي معنوي و مادي ما رنگ خدايي دادند، هميشه درحال تابيدن است. اما براستي اگر بخواهيم تكرار مكررات كنيم وبگوييم آنانكه رفتند كاري حسيني كردند و آنانكه ماندند بايد كاري زينبي كنند، چه نتيجه اي بايد بگيريم. حتما مي گوييم منظوراين است كه شهيدان ما به تاسي از آقا اباعبدالله عليه السلام، شهادت را درآغوش كشيدند و آنانكه دركنار اين عزيزان بودند وبنابر مشيت الهي باقي ماندند، بايد زينب گونه رسالت  پيام رساني شهدا را انجام دهند. اينجا محل جوش وخروش عده اي است كه هنوز در وادي شهدا سير مي كنند و از دنياي معنوي و پر فيض و حماسي جبهه وجنگ دور نشده اند و پيام رسان كربلاي ايران وشهداي سال هاي دفاع مقدس مي باشند.
 گلزارشهداي تهران واقع در بهشت زهرا سلام الله عليها نبش قطعه 40 ايستگاه صلواتي شهداي گردان انصارالرسول صلوات الله عليه.
سخن مربوط به مكاني است كه نامش ايستگاه صلواتي است و نام شهداي گردان انصارالرسول را بر آن نهاده اند و همه  آنهايي كه در آن مكان مشغول به فعاليت هستند نام خود را خادم الشهدا گذاشته اند و چه افتخاري به اين نام مي كنند و مشتاقانه از طرف و نيابت شهدا به خدمت مشغول هستند. راستش را بخواهيد مانده ام كه چگونه وارد اصل مطلب بشوم و حق مطلب را ادا كنم. مگر مي شود خدمت عده اي را كه دل سوخته و بلكه جان سوخته شهدا هستند را تعريف كرد.
مي گويند شرف المكان بالمكين  شرافت مكانها به انسانهايي است كه درآن زيسته اند. در فرهنگ ما ايستگاه نه به معناي سكون و ايستايي است، بلكه محلي است براي  فراهم شدن امكان حركت و استفاده از امكاني كه مارابه مقصد مورد نظرمان برساند.
ايستگاه صلواتي  گردان انصارالرسول صلوات الله عليه، محلي است براي پيام رساني شهدا و چه زيبا اين مهم انجام ميشود وجوش و خروش خادمين اين ايستگاه تدبير و تفكر براي حركت و رسيدن به مقصد را به بهترين طريق ممكن براي منتظرين تببين و ترسيم مي كند.
واگر اين است كه هر كس به اندازه توان خود تكليف دارد، پس به جرات مي توان گفت كه در اين ايستگاه اين تكليف به بهترين وجه ممكن و در حد توان و به يقين بيشتر از آن در حال انجام است و چه زيباست اين اداي تكليف و چه رسا وگوياست كار زينب گونه اين عزيزان. پيام حضرت زينب سلام الله عليها داراي ابعاد مختلفي است كه يك مورد آن فقط به روشنگري مربوط مي شود ولي  ابعاد ديگري هم دارد و بايد به آن توجه شود كه او بود كه ايستگاه كربلا را چنان تفسير كرد كه منتظران حركت در اين ايستگاه سالهاست كه نه بلكه قرن هاست، مسيري را انتخاب نموده اند كه ادامه آن رسيدن آن به قرب الهي است و هنوز كسي به انتهاي اين مسير نرسيده است.
آري ايستگاه صلواتي شهداي گردان انصار الرسول صلوات الله عليه،  نام آور كساني است كه حسين وار زيستند وحسين گونه به شهادت رسيدند و پيام آور كساني است كه زينب گونه رسالت تفسير و زنده نگهداشتن كربلاي ايران را به عهده گرفته اند و چه زيبا راه حركت را ترسيم مي كنند.
از آن روز كه اين حر كت آغاز شد وپرچم اين مكان مقدس برافراشته شد، دير زماني نمي گذرد ولي عجب اثري برجاي گذاشته است. عاشقانه و عرفانه مشغول خدمت شدند و چه زود دست به كارهاي بزرگ زدند و نشدني هاي شده در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل را دوباره انجام دادند و در عين ناباوري آن كردند كه بايد، هر چند كه درمعادلات  و محاسبات امروزي خيلي كارها مهر نمي شود خورده است ولي اينجا ايستگاه شهدا است و آنان چنان كرده اند كه براي شروع ايمان به " ولا تحسبن الذين قتلو في سبيل الله"  مي خواهد و براي ادامه،  نياز به حل شدن در "من المومنين رجال الصدقو ما عاهدوالله عليه" دارد و  باز هم چه نيكو اين دو مهم را نيز انجام داده اند.
همه چيز در ساختمان كوچكي شروع شد كه هنوز بوي نم مصالح ساختماني بكار رفته درآن خشك نشده بود و بوي نم متصاعد شده از آن ريه نا كارآمد و بدرد نخور و آسيب ديده آنهارا آزار ميداد و مشكلي مضاعف را بوجود آورده بود ولي مگر انواع گازهاي سمي و شيميايي كه دشمن عليه آنان استفاده مي كرد توانست مانع آنان شود كه حال نم ساختمان بخواهد اثر گذار باشد.
كار شروع شده بود و پرچم افراشته گرديد و سر در ساختمان ايستگاه نام شهدا نوشته شد و ساختمان هويت اصلي خود را ازنام شهدا به دست آورد و كساني كه در اين ساختمان مشغول بكار شدند لقب خادم الشهدا گرفتند و همه چيز در سر جاي خود قرار گرفت. چند رزمنده و جانباز و چند جوان جبهه نديده عاشق تر از ديده ها و چند نوجوان كه يادآور رزمندگان خردسال بودند مشغول بكار گرديدند. بساط پذيرايي از زايرين قبور مطهر شهدا فراهم شد زايريني كه نه طبقه بندي مي شوند و نه دسته بندي .همه عاشق شهدا هستند كجاست آن كه تفسير كند اين معنا را آنگاه كه مادر شهيد مي گويد در بعضي مواقع دسترسي به مزار دلبند شهيدم ممكن نيست و عاشقاني گرد مزار جمع گرديده و با شهيد نجوا مي كنند كه براي من جاي حضور نيست و از دور نظاره مي كنم. واينان پذيراي همين مردمند چاي، آب، ميوه، شربت و بستني و... همه ابزار ظاهراست ونه كسي محتاج آن مي باشد و نه مي نواند حق پذيرايي را ادا كند اما آنچه هر دوطرف را قانع مي كند احترام از صميم قلب و خدمت به اين عزيزان از صدق دل است.
سخن كوتاه كنم و اعتراف كه هنوز نتوانسته ام واژه ها را به خدمت بگيرم وحق مطلب را اداكنم. برمن خرده مگيريد توان من محدود است وبينشم در حد فهمم، اما كار اين عزيزان بس بزرگ و چه بسا هرعزيزي كه بخواهد رسالت و كار زينبي اين عزيزان را بنگارد، نتواند و... .
آنچه شد هنوز هست و آنانكه بودند هنوز هستند ولي با تفاوتي بسيار. پذيرايي ها دگرگون شده است ودرماه مبارك رمضان نماز جماعت برقرار نموده و همسفره افطار روزه داراني كه مهمان شهدا بودند گرديدند. اينجا مهمانان شهدا با كتاب و سي دي و انواع محصولات فرهنگي پذيرايي مي شوند و آنچه مي خورند و مياشامند براي انرژي گرفتن در زمان مشاهده و مطالعه سيره شهداست. كار به اينجا ختم نشده بود و اينان كه در ميادين رزم  آبديده و كار شناس و كار بلد شده بودند مرحله به مرحله پيش رفتند و كارهاي نو ودر خور تحسين انجام دادند.
يكي از اين كارهاي بزرگ ايجاد مطب صلواتي و ارائه خدمات پزشكي رايگان به زايرين است كه به همت اين عزيزان راه اندازي شد وهرهفته با حضور پزشكان متعهد و مردم دوست كه بعضا منتسب به جامعه ايثارگري نيز مي باشند، از بيماران مراقبت ومداوا صورت مي گيرد واينان با دست خالي و امكانات حد اقلي به اين امرمهم ادامه مي دهند و مامن و پناهگاه امني براي بيماران فراهم كرده اند كه ديگر از حضور در گلزار شهدا نگران نيستند و مي دانند كه اگر زماني نگراني بروز بيماريشان در گلزار شهدا به علت عدم دسترسي به پزشك مطرح بود، امروز اين مسئله حل شده است و دراين ايستگاه افرادي براي حفاظت از سلامتي و مقابله بابيماري او امكاناتي را فراهم كرده اند و دست به سينه درخدمت اوهستند.
اما آنچه بيشتر مد نظر اين حقير است معضل نداشتن محل و فضاي متناسب با انجام وظيفه پزشك و راحتي بيمار درحين درمان است وعزيزان جانبازي كه خود ويلچري و دست وپا قطع و از ناحيه ريه تركش خورده هستند و يك علت اين موارد دفاع از ناموس بوده است، حال در هنگام طبابت پزشكان ومداواي بيماران در مواقع خاص كه نياز به فضايي براي درمان هاي ويژه دارند، دچار كمبود جا هستند و در شرايط مطلوبي نيستند.  چندي پيش و در مقطعي خاص كانكسي را در اختيار اين عزيزان قرار دادند كه هر چند كافي نبود ولي تاحد بسياري معضل را حل كرده بود و شرايط اميدوار كننده اي را براي اين خدمتگزاران عزيز فراهم كرده بود ولي  متاسفانه بعد از حدود دوهفته اين كانكس جمع آوري شد و شوك بدي را به اين عزيزان وارد نمود. هرچند مسئولاني كه مبادرت به اين كار كردند از كساني هستند كه خود خدمتگزار هستند و در عنوان اين ادعا كه اين كانكس موقت بوده ، صادق هستند ولي در اين جا نه قصد محكوم كردن كسي وجود دارد و نه كسي را متهم به ناديده گرفتن اين تشكيلات مي توان كرد، بلكه بنده به عنوان يك شاهد، تمامي مسايل غير از اين كه متاسفانه توسط بعضي از دروغ گزاري ها و نه خبرگزاري ها منتشر شد را تكذيب مي كنم ، ولي توقع از همين جا شروع شده است كه مسئولين عزيز و فهيم و با درايت سازمان بهشت زهرا سلام الله عليها چگونه تحمل مي كنند كه دست اين عزيزان از اين امكان كه مي تواند حكم پوشش درماني و فضاي امن و آسايش براي بيماران باشد، كوتاه شود واز طرفي هم زمينه سوء استفاده برخي را فراهم نمايد. اين حقير خواهشمندم همانگونه كه تاكنون كارهايي در حيطه خدمت خود انجام داده اند و باقيات وصالحاتي به خواست خدا براي خود منظور نموده اند، پس بيايند وبرگ زريني ديگر بر قبول "كلكم راء و كلكم مسئول ان رعيته" بيافزايند و آنهاهم زينب گونه در رساندن رسالت كربلاي ايران پيام رسان باشند كه تاكنون نيز چنين بوده اند. البته حقير كوچكتر از آنم كه چيزي به كسي ياد بدهم  و خود ميدانند. وبه حق هم ميدانم كه عمل مي كنند ولي ازباب احترام  و رخصت كلام به من حقير كه هديه اي است از طرف آنها و از جهت "فاذكر فان الذكري تنفع المومنين"اين مسايل را عرض كرده وبادآوري نمودم. درپايان از اينكه مطلبم طولاني شد و شايد نتوانستم حق مطلب را ادا كنم پوزش ميطلبم و سر بلندي عزيزاني كه در راه اعتلاي  ميهن اسلامي به هر طريق زحمت مي كشند را از خداي متعال خواهانم.

 

گروه خبري شفيق فكه - بصیرت