آنقدر رزمندگان پرپر شدند عاشقان بی راس و بی پیکر شدند
این سه راهی شلمچه زان زمان شد سه راهی شهادت نام آن
آسمان از مرگ در وحشت شکست مرگ هم از ترس مردان می شکست
شد مزار عاشقان بی نشان هم منی هم کعبه جاماندگان
شد شلمچه مسلخ پروانه ها قبله و محراب ما دیوانه ها
فکه همچون کربلای چار بود از زمین تا آسمان رگبار بود
سرزمین فکه همچون کربلاست رملهای داغ و صحرای بلاست
حلق ها در فکه عطشان می شوند رملهای داغ سوزان می شوند
سرزمینی خشک و گرم و بی علف جای جایش رملهای داغ و تف
فکه یعنی واژه ها از جنس نور امتداد عشق در فصل عبور
رملها رنگین کمان عاشقی بوستان لاله یاس و رازقی
بی نهایت عشق بازی با عطش استخوانهای شهیدان رایتش
استخوان و رمل و زنجیر و پلاک یادگار عاشقی بر روی خاک
از چنین عشقی جنون باید گرفت گونه ها را رنگ خون باید گرفت
حسرت و محنت ز غربت شد پدید بارهجران را به جان باید خرید
شب پرستان رملها را دیده اید بوسه ای از راس بی سر چیده اید
قصۀ لبهای عطشان خوانده اید داستان رمل سوزان خوانده اید
سرزمین رمل میدانی کجاست از زمین فکه تا کرب و بلاست
چهره خورشید چون محزون گرفت در غروبی سرد رنگ خون گرفت
آسمان در نورباران غرق بود چشم ها مهمانسرای برق بود
یک طرف می شد حنابندان به پا سوی دیگر در توسل بچه ها
جمله با هم چون برادر بوده ایم یک دل و یک جان و یک سر بوده ایم
دوستی هامان صمیمی بود و بس لحظه هامان پاک و شیرین بود و گس
خیمه تخریب غرق نور بود گوییا آن شب شب عاشور بود
صوت گرم با نوای کاروان با صدای صادق آهنگران
این نوا با صوت قران شد عجین یا کویتی پور میخواند اینچنین
حمله ای یاران زنو بر پا کنید رو به سوی مرقد مولا کنید
نام مولا دیده ها تر مینمود یاد آن شش ماهه اصغر مینمود
ازمجموعه شعرشاعردفاع مقدس امیرعابدی"جامانده" |