نیمه شب رفتید از ترس خطر سوی ویلاهایتان در رامسر
باغ هاتان در لواسان جشن بود با شراب و رقص و با منقل و دود
از هراس تق تق قناصه ها سربه بالین کرده با رقاصه ها
عاشقان پول و زر میز و مقام ای غنیمت خوارها در یک کلام
شعله های جنگ تا خاموش شد پیر ما با مرگ باده نوش شد
شهر پرشد باز از بوی لجن این تعفن تا به هر دشت و دمن
کوچه ها مملو عکس مطربان شهر با جامانده ها نا مهربان
خاکریز عشق را برداشتند تخم جنگ نهروان را کاشتند
باز شد دیباچه فریادها می تراود عطر گل از یادها
عقل هامان را ببین اندر جنون چشمها ماتم سرای اشگ و خون
کوچه باغی به سینه وا کنید در غم همسنگران غوغا کنید
اسب خاطر سوی جبهه زین کنید بر مزار لاله پا ورچین کنید
یاد سوسنگرد و بستان و جفیر آن بسیجی های گردان زهیر
تنگه چزابه تا دهلاویه مردها پیروز در هر قافیه
از جنوب و غرب و کردستان نبرد از زمین داغ تا کوههای سرد
هرکجا خون بود و اتش بود و جنگ دشت شد از خون مردان رنگ رنگ
در شلمچه حمله ای آغاز شد باب دیگر از شهادت باز شد
دشت سرتاسر به مین آلوده بود دشمن اما در کمین آسوده بود
دشت را تبدیل دریا کرده بود آبها را غرق مینها کرده بود
با منور نیمه شبها روز بود قلب هامان گرم آه و سوز بود
بارش خمپاره تا آغاز شد کوچه باغی از ملایک باز شد
تانکها اندر پی هم صف به صف در میان دشت صاف و داغ و تف
گونه ها شد بوسه گاه تیرها هم جوان هم نوجوان تا پیرها
سینه ها باند فرود تیر بود عاشقی را بهترین تفسیر بود
شخم میزد خاک را خمپاره ها هم زمان رگبار آتش پاره ها
از زمین تا آسمانها تیر بود دشت از خون شهیدان سیر بود
با صدای تق تق قناصه ها شد قدمگاه خدا بر ماسه ها
ازمجموعه شعرشاعردفاع مقدس امیرعابدی"جامانده" |